گفتگو

ساخت وبلاگ
عشق وحشی ست، وقتی تلاش در اهلی کردنش کنی، نابود می شود.بلد نبودی دوست داشتنِ منو...ک بايد وسط شلوغی زنگ ميزدی ميگفتی:كاش تو اينجا بودی جای همه...نه اينكه منو يادت برهو بعد از چند ساعت ک سرت خلوت شد،تازه یادم بیفتی و بهونه بیاری ک درگیر بودی.يا مثلا وقتایی ک میرفتی مسافرتبايد بهم زنگ ميزدی ميگفتی:اينجا همه چيز خوبه اما عالی نيست چون تو نيستی!بلد نبودی دوست داشتنِ منو...ک وقتی دور از من فيلم ميديدی، بايد برام مينوشتی ک:اگه پيشت نشسته بودم چقدر فيلم برات ديدنی تر ميشد.بلد نبودی دوست داشتنِ منو...روزايی ک قهر بوديم بايد بی هوا ميومدی ميگفتی:ازت دلخورم، اما دوست داشتنت نميذاره دور بمونم ازت.نه اينكه انقدر دور بشيم از همک يادمون بره يچيزی كمه توی زندگيمونبايد وقتی ميگفتم دلم تنگ شده،سوييچ رو ميچرخوندی توی ماشين و قطع كرده نكرده،صدای بوق زدنت پشت پنجرهمي پيچيد توی گوشم ک منتظرم بودی.نه اينكه صدای بوق تلفنی ک روم قطع كرده بودیبپیچه توی گوشم...بلد نبودی دوست داشتنِ منو...ک بدونی وقتی تب ميكردم واستنبايد تاب مياوردی از بی خبری،باید دیوونگی میکردی...باید میمردی واسمنه اينكه فكر كنی ببينی آخرين دعوا مقصر کی بود...بلد نبودی ک بفهمی...بايد دو دستی ميچسبيدی بهم، ميچسبيدی به خواستنم!بايد منو از همه بيشتر ميخواستی...که اگه ميگفتن از دنيات فقط يه نفرو ميتونی برداری و بری،تو دست ميذاشتی روی من!بايد مي جنگيدی برام...جوری ک نرسه كسی به پات...بلد نبودی دوست داشتنِ منو...انقدری ک حسرت شد همه چيز...حسرتِ يه دونفره ی پر از عشق...یه دو نفره ی فراموش نشدنی...بلد نبودی دوست داشتنِ منو ک بدونیاين نصف و نيمه بودنا حالمو خوب نميكنهتو بايد تمامِ خودتو واسم میذاشتی...باید ديوونه وار عاشقی ميكردی برام...تو دو گفتگو ...
ما را در سایت گفتگو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easao بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 2 مهر 1402 ساعت: 16:42